حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی،گفته است پس از پایان جنگ، بر سر تقسیم غنائم دعوا شد و برخی نسل اولیها هم بیاخلاقی میکنند.
به گزارش حقوق نیوز به نقل از سایت عصر ایران، او در پاسخ به این سؤال که واکنش آقای هاشمیرفسنجانی به رد صلاحیتشان در سال ٩٢ چه بود، گفته است: «بیان کردند که راحت شدم؛ چون احساس وظیفه میکردم و حالا وظیفه از گردنم ساقط شد». بخشهای مهم صحبتهای او در ادامه میآید:
* سعهصدر آقای بهشتی و آقای هاشمی نتیجه داشت؛ اما این روزها به نظر میرسد سعهصدر به حاشیهنشینی تبدیل میشود. هاشمیرفسنجانی در جریان انتخابات اسفند ٩٤ در بایکوت خبری بود. در انتخاباتی که اسفندماه ٩٤ برگزار شد، تندروها بدوبیراه میگفتند و به آقای هاشمیرفسنجانی نسبت انگلیسیبودن میدادند. در انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ نیز چنین اتفاقی افتاد؛ عدهای در یک طرف در مقابل یک نفر قرار داشتند؛ آقای هاشمیرفسنجانی نیز رد صلاحیت شد. از طرفی همه امکانات تبلیغاتی نیز در اختیار تندروها بود؛ اما آقای هاشمیرفسنجانی یک جمله بیان کرد مبنی بر اینکه رأی من آقای روحانی است. با این جمله حتی کسانی که قصد آمدن پای صندوقهای رأی را نداشتند، آمدند و به آقای روحانی رأی دادند. هرکسی که قصد بهقدرترسیدن دارد سراغ آقای هاشمی میرود؛ از جمله اصولگرایان، اصلاحطلبان، نواصولگرایان و امروز نیز راستگرایان سنتی سراغ آقای هاشمی رفتهاند. نمیگویم آقای هاشمیرفسنجانی کاملا پاک هستند و ایرادی ندارند؛ همه انسانها نواقص و عیوبی دارند. من نیز گاهی انتقادهایی به آقای هاشمی داشته و دارم و همین امروز که با ایشان صحبت میکنم نقدهایم را به ایشان بیان میکنم؛ اما باید در نظر داشت که ایشان محور و از پایههای انقلاب هستند و تشبیهی که به زمزم کردم به معنای مطلقبودن نیست؛ بلکه تقریب به ذهن است.
* بسیاری از کسانی که دستپرورده آقای هاشمیرفسنجانی بودند و بهواسطه ایشان بزرگ شدند و به صحنه آمدند، به ایشان ضربه زدند. مثلی وجود دارد و آن اینکه «مخالفت کن تا آقا شوی».
* درباره شعارِ «دشمنی با آقای هاشمیرفسنجانی، دشمنی با پیغمبر است» که در نماز جمعه بیان میشد باید بگویم آقای هاشمیرفسنجانی چنین شعاری را سر زبان مردم نینداخت. چه کسی چنین کرد؟ من با چنین شعاری، هم آن زمان و هم امروز مخالف هستم؛ اما باید دید چه کسی این شعار را بر سر زبانها انداخت؟ اصولگرایانی که امروز مخالف هاشمی هستند، شعار دشمنی با آقای هاشمیرفسنجانی دشمنی با پیغمبر است را ساختند. ستاد نماز جمعه در دوره ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی در اختیار اصولگراها بود و امروز نیز در اختیار اصولگراهاست؛ اصولگراهایی که امروز بیشترین نقد را بر ایشان وارد میکنند، این شعارها را ساختند؛ اگر ایرادی هست بر آنها وارد است.
*من با شرکت آقای هاشمیرفسنجانی در انتخابات سال ٩٢ مخالف بودم. یکی از مراجع قم به من گفت به آقای هاشمیرفسنجانی بگویید واجب است در این انتخابات ثبتنام کنند، من روز پایان ثبتنامها چند ساعتی نزد آقای هاشمی بودم و پیام آن مرجع را رساندم؛ اما گفتم بنده معتقدم که چنین نکنید؛ ولی سال ٨٤ با اصل آمدن ایشان موافق بودم؛ چون قویتر از آقای هاشمیرفسنجانی وجود نداشت.
* به نظرم آقای هاشمیرفسنجانی باید برای خبرگان رهبری حضور داشته باشند. ایشان در دو انتخابات ریاستجمهوری سال ٨٤ و سال ٩٢ شرکت کردند؛ سال ٨٤ که کاندیداها را در حد حل مسائل کشور نمیدیدند و در سال ٩٢ نیز کشور را در لبه پرتگاه جنگ میدیدند؛ یعنی اگر بعضی از این کاندیداها انتخاب میشدند، امروز کشور در جنگ بود. آقای هاشمیرفسنجانی این موضوع را درک کرد، به همین دلیل از آقای روحانی خواست ثبتنام کند.
* انتخابات نزدیک است و همانطور که آقایان بیان میکنند قصد دارند آقای روحانی یکدورهای باشد.
* با توجه به شناختی که از شورای نگهبان دارم، به این نتیجه رسیدهام که آنها دوست دارند ایشان را رد صلاحیت کنند؛ اما دلیلی برای این کار ندارند. من قبل از انقلاب و بعد از آن در همه مسائل حضور داشتهام و آقای روحانی را یکی از رؤسای جمهور موفق و آبرودهنده به نظام میدانم. ایشان بهگونهای سخن میگوید که ما سرمان را بالا نگه میداریم؛ بنابراین شورای نگهبان باید با افتخار، صلاحیت چنین فردی را تأیید کند.
* معتقدم شورای نگهبان باید آقای احمدینژاد را رد صلاحیت کند، ایشان در ابتدا باید محاکمه شوند و پس از برگزاری دادگاههایشان میتوان دراینباره صحبت کرد، عدهای نگذاشتهاند ایشان محاکمه شود. آقای احمدینژاد بهشخصه علاقه بسیاری برای حضور دارد و در این تردیدی نیست؛ اما این احتمال که در مجموع به او چراغ سبزی داده نشود، وجود دارد. کسانی که احمدینژاد را میپسندند ١٠ تا ١٥ درصد جامعه را تشکیل میدهند که نمیتوان آنها را انکار کرد. اصولگرایان نیز حدود ٢٠ تا ٢٥ درصد و اصلاحطلبان نیز حدود ٢٠ درصد جامعه را تشکیل میدهند، حال اگر ٢٠ درصد اصلاحطلبان بههمراه ١٠ درصد از اصولگرایان که عاقلانه برخورد میکنند، جامعه را فعال کنند و بخش غیرفعال جامعه فعال شود، قطعا احمدینژاد رأی نخواهد داشت.
* چندی پیش مقالهای نوشتم مبنی بر اینکه اگر آقای روحانی خطیب نماز جمعه شود مانند آقای هاشمی یا مقام معظم رهبری زمانی که رئیسجمهور بودند، چقدر با این موضوع موافق هستید. معتقدم آقای هاشمیرفسنجانی باید به نماز جمعه بازگردد؛ زيرا به نماز جمعه رونق میداد و از طرفی نظام باید نظرات موافق و مخالف را تحمل کند. معاند را نباید تحمل کند؛ اما مخالف را باید تحمل کند. معتقدم علاوه بر آقای هاشمیرفسنجانی، دو نفر دیگر باید خطیب نماز جمعه باشند؛ یکی آقای ناطقنوری و دیگری آقای روحانی. افراد بسیاری هستند، اما این دو مشهورند. سخنرانی روز قدس در ماه رمضان بیرونق بود. درست است که شرکت مردم به آن رونق داد؛ ولی آن زمان که آقای هاشمیرفسنجانی یا آقای ناطقنوری صحبت میکردند، مردم با جان و دل گوش میدادند؛ اما امروز فقط برای اصل انجام وظیفه در راهپیمایی شرکت میکنند.
*من دو بار خصوصی با آقای ناطقنوری صحبت و اصرار کردم که برای ریاستجمهوری کاندیدا شوند. ایشان استدلالی دارند؛ البته استدلال ایشان را قبول ندارم؛ ولی ایشان را محق میدانم که چنین استدلالی داشته باشند و آن اینکه وقتی انسان مسئولیت میپذیرد باید از انجام آن آگاهی داشته باشد.
*به نظرم رئیسجمهور باید بتواند کارهای زیادی در چارچوب قانون اساسی انجام دهد. آقای ناطقنوری معتقد است که نمیگذارند دست رئیسجمهور باز باشد؛ بنابراین من خود را هزینه و تلف کنم برای چه؟ البته استدلال ایشان را قبول ندارم و معتقدم ما باید فدا شویم که این نظام پیش برود؛ ولی به ایشان حق میدهم چنین استدلالی داشته باشند؛ مثلا آقای روحانی راحت میتوانست مانند گذشته زندگیاش را داشته باشد؛ اما آمد و سختی بسیاری کشید و امروز بسیار در فشار و منگنه قرار دارد و اگر برای دور دوم کاندیدا شود، باز هم فداکاری میکند، به این دلیل که همه به او ضربه وارد میکنند و نمیگذارند کار کند.
*آقای روحانی دقیق است و آمار در اختیار اوست؛ این حرف او شعاری نیست. حال درستکردن چنین مملکتی با این خصوصیات بسیار سخت است. روحانی در جلسهای به بنده گفتند که مشکلات امروز کشور سهبرابر زمان جنگ است. امروز نیز آقای روحانی آمدهاند که مملکت را با مشکلاتی سهبرابر زمان جنگ سروسامان بدهند، حال فداکاری ایشان با چه رفتارهایی روبهرو شده است؟ معتقدم که آقای روحانی حتما باید کاندیدا شوند و همه ما نیز به ایشان رأی دهیم؛ اگر آقای روحانی کاندیدا نشوند و با توجه به اینکه شخص خاصی را هم برای کاندیداتوری مدنظر نداریم که قدرت مقابله با رقبا را داشته باشد؛ بنابراین هرآنچه در چهار سال به دست آمده است از بین میرود و مفاسد اقتصادی بیشتر از گذشته ایجاد خواهد شد که خطر بزرگی برای کشور محسوب میشود.
*آقای روحانی مملکت را آرام کرد. درست است که عدهای در مسائل اقتصادی هوچیگری میکنند؛ اما باید در نظر داشت که در دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد عدهای با لحاف و تشک مقابل بانکها میخوابیدند تا سکه ارزان بخرند و فردا گرانتر بفروشند یا یکباره قیمت پول سهبرابر افت میکرد؛ اما امروز قانون وجود دارد، باید بگویم که سواد اقتصادی نعمت بزرگی است. مخالفان آقای روحانی مجموع فعالیتهای ایشان را بیان نمیکنند.